سامرتایم_ نوشت

ساخت وبلاگ
ممد حیات و مفرح ذات ؟ برای من سفر هست و بس . تو این روزهایی که فراسوی طاقت من گذشت و همچنان میگذره، برای لحظاتی از شدت ذوق قلبم مچاله شد و این خوب بود .بندر، اسکله ، فلافل ، لهجه و لباس های قشنگ بندری ، شناور و موج های دریا ، بازار سنتی ، بوی خوش گواوا ( زیتون بومی )، سرخی ها و نقره ای های خاک ؛ اگه با اینا نمیشه زنده بودن و زندگی رو لمس کرد؛ پس چطور میشه ؟دست چپی ها کُنار هست ؛ یه میوه خودرو تو جنوب کشور که میدونم علاوه بر هرمزگان بوشهر هم داره . دست راستی ها ، یه مدل گواوا هست انواع مختلفی داره و دو نوعشو دیدم. بومی ها بهش میگن زیتون و بوی فوق العاده خوبی داره .با وجود اینکه قشم برای من اونطوری که باید نگذشت ولی ساحلش قشنگ بود .بندر عباس ، هرمز و‌ قشم ؛ قطعا دوباره کوله ام میبندم و برمیگردم. و در نهایت به رسم سفرهام ، هرمزگان ِ زیبا از نگاه من :) + دوشنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۱| 20:40|شاهتوت| | سامرتایم_ نوشت...
ما را در سایت سامرتایم_ نوشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahtut98 بازدید : 93 تاريخ : چهارشنبه 19 بهمن 1401 ساعت: 23:19

چند شب‌ پیش که شیفت بودم خانومی اومده بود برای مشاوره دارویی و عوارضشون ، بگذریم که بسیار مفصل بود .میگفت دو سال به متادون اعتیاد داشته و اولین بار هم همسرش این قرصو بهش داده با این عنوان که ارام بخشه ! بهش میگفته دنیا دو روزه بخور‌، حال کن ، لذت ببر از حسی‌که بهت میده.به تازگی ازش جدا شده و‌۱۲ روز بود که در پروسه ترک و تحت درمان بود . چه زمان طاقت فرسایی ؛ هم طلاق هم ترک اعتیاد به متادون !گاهی وقتا حتی با طلاق هم نمیشه ویرانی های زندگی مشترک قبلی رو پاک کرد . + پنجشنبه بیست و دوم دی ۱۴۰۱| 20:51|شاهتوت| | سامرتایم_ نوشت...
ما را در سایت سامرتایم_ نوشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahtut98 بازدید : 79 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 14:40

هم اتاقیم زده اتوی موم کامل ترکونده و شکونده ! رفته جلوی آیینه کنار میزم میگه پام گیر کرده به سیم اش ، از رو‌ میز پرت شده پایین . یه ببخشید الکی گفت ، تازه بعدشم گفت اون سیم سشوارتم بردار که پام به اونم گیر نکنه !!!! گفتم بهش اتو موم ۲.۵ قیمتشه الان .اصلا به روی خودش نیاورد حتی یه تعارف الکی . سامرتایم_ نوشت...
ما را در سایت سامرتایم_ نوشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahtut98 بازدید : 74 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 14:40

امشب ذهن مرتبی برای نوشتن ندارم ؛ اما میدونم فقط اینجاست که این تلاطم رو کمی آروم میکنه . بهش گفتم هفته خیلی سختی رو‌گذروندم. گفت هفته پیش ِرو سختتر هم‌خواهد بود، از احساساتت فرار نکن. واقعیتش درجه بالاتر از سختی رو نمیتونم تصور کنم ولی چاره ای جز تجربه کردن نیست. میدونم باید صبور باشم اما گاهی وقتا صبوری کردن برای منی که خوب بلدمش‌هم راحت نیست؛ دوست دارم بخوابم و‌ وقتی که بیدار میشم فردایی فارغ از دو‌ماه گذشته رو شروع کنم ؛ نمیشه ولی. امشب به مامان گفتم واقعااا حوصله ندارم. اینطوری بود که چرا آخه ؟ به نظرم براش عجیب بود. به تازگی فهمیدم احساسات خودم رو نادیده میگیرم و حالا ابرازش علاوه بر خودم برای بقیه هم غریبه . یه ماگ تازه خریدم ، به نیت استفاده ازش چایی لیمویی گل دار گذاشتم ؛ اینگونه . تو عکس انگاری کوچیکه ولی خب از رخ خوبش عکس گرفتم که لاغرتر بیافته :)چایی همیشه حالمو‌ بهتر میکنه .این هم بگم ؛ به طرز عجیب غریبی این هفته هر کی‌بهم رسیده گفته برو تست صدا بده ، قبلا هم بهم گفتن ولی نه اینقد پیوسته و‌مکرر‌ . مسئله اینه من میدونم این حرفه انرژی و‌ زمان خودش رو‌میطلبه و صرف صدا کافی نیست و‌ هم اینکه اونقدر اعتماد به نفسشو ندارم. شاید یه روزی جدی تر گرفتمش . + جمعه هفتم بهمن ۱۴۰۱| 0:37|شاهتوت| | سامرتایم_ نوشت...
ما را در سایت سامرتایم_ نوشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahtut98 بازدید : 70 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 14:40